تازه هنوز ۲،۳ سال بود که حاج قاسم را شناخته بودم. طی همون خبر هایی که علاقه داشتن ایشون رو از دور خارج بکنند. اما هر بار که شایعه مرگ ایشون پخش میشد. سردار با قدرت بیشتر ظاهر میشدند. راستش را بخواهید کیف میکردم وقتی حرف میزدن. ایمان داشتم به حرفهایشان... ایمان داشتم به خودشان و اعمالشان.بهترین بودن.

۱۳ دی ماه 

خودم رو برای ارائه جدیدم آماده میکردم. صفحه تلگرام رو باز کردم. نمیدونم چه کانالی بود خبر شهادت سردار رو نوشته بود. با اطمینان گفتم شایعست. اینا خبرای چرت و پرت رو فقط بلدن فوروارد بکنند. یه کانال دیگه باز کردم دیدم دوباره خبر شهادت داده... گفتم بیا همه این کانالا فقط بلدن شایعه پخش بکنند. یه کانال دیگه و باز هم... کم کم داشتم استرس میگرفتم ... گفتم نه اینا همش دروغه بزار سرچ بزنم. باز هم خبر شهادت رو تایید کرد... نه... باید صبر کنم حتما میان میگن این خبر شایعه س... مثل دفعه های قبل 

اره بابا... هیچ کس نمیتونه حاج قاسم ما رو از پا در بیاره، هیچ کس...

حالم بد بود... خبرشو به هیچ کس نگفتم. تلویزیون رو روشن کردم شبکه خبر.

قلبم... اینا همش دروغه، بیاید بگید دروغه، بسه دیگه...

حالم بد بود... تا چند روز حالم بد بود... و همچنان منتظر تکذیبیه خبر بودم...