۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چالش» ثبت شده است

تا توانی دلی بدست آر

پارسال که اینترنت ها یک مدت کامل قطع شده بود. سر کلاس نشسته بودیم، زنگ تفریح بود(break time :دی) پیامی به گوشی زهرا اومد «سلام کجایی؟» نامزدش بود. سیما میگه خوش به حالت به گوشیت پیام اومد. زهرا میگه واا چی خوش به حالم مگه چه پیامایی بهم میده یا میگه کجایی یا چیکار میکنی یا چیزی خوردی و ... همیناست دیگه ... سیما میگه خب همین بالاخره پیام میاد بهت. برگشتم به سیما میگم عزیزم از این به بعد خودم وقت و بی وقت بهت پیام میدم ... سیما با خنده بهم میگه غلط کردی لازم نکرده. (اما کو گوش شنوا :دی)

من دوتا پیام اول توی دو روز پشت سر هم رو بهتون نشون میدم. این و این، خب میبینید منو همیشه مورد عنایت قرار میده :))) اما ازون جایی که من سیما رو میشناسم و میدونم چقدر دختر خوش قلبیه ... ماشاءالله فوق العادست :) بازم ادامه دادم تاااا رسیدم به این مرحله از اینجا به بعد ادامه ندادم چون دیگه سیما هم راه افتاده بود :)))

 

حالا چرا اینا رو گفتم برای اینکه بگم آدما نیاز به محبت دارند. هر چقدر هم قوی باشی یه جاهایی کم میاری لازمه که محبت ببینی . داستان سیما ما هم همین بود دوری از خانواده به هر حال سخته. علاوه بر من زهرا هم بهش پیام میداد. به این شکل که زهرا تخت پایین خوابیده و سیما بالا بهش پیام شب بخیر میداد :))) شورشو در آوردیم خلاصه :دی 

به این میگن دلخوشی کوچیک :)

اصلا همین که یک لبخند ایجاد بشه  ممکن جرقه یک امید باشه، که اگر باشه شما با اون کار بارتو بستی :). خصوصا تو این دوره و زمونه که انقدرآدما دغدغه دارند. شاید این پیام ما فقط چند ثانیه لبخند ایجاد بکنه؛ اما بنظر من همین چند ثانیه هم ارزشمند.

 

تعریف کردنای ناگهانی :). یک استاد زبان داشتیم. فوق العاده بود قلب بزرگ و پر محبتش شامل حال همه میشد... هر جلسه که میومد، حالا تو بدترین آدم هم میبودی یک نکته مثبت ازت پیدا میکرد همونو انقدر بولدش میکرد با حرفاش میبردت رو ابرا... به شخصه  خوش حال بودم که میخوام برم کلاس زبان.

 

اس ام اس وایز ناگهانی :)). چرا راه دور بریم. همین چند هفته پیش بود که داشتم با گوشی صفحات مجازی رو چک میکردم که دینگ (پیام اومد) دیدم نوشته 100 تومن به حسابتون واریز شد. اصولا وقتی اس ام اس وایزی میاد من فکر میکنم، کی قرار بوده به من پول بده و وقتی هم به نتیجه نرسم میگم حتماً اشتباه شده تا 72 ساعت دیگه برمیگرده سرجاش... دوباره به گشت زدن ادامه دادم که دیدم دینگ (از تلگرام یک پیام اومد) باز کردم و دیدم یکی از رفقای دووور بلاگرم نوشته فقط برای اینکه خوش حال بشی من این 100 تومن رو ریختم .... برای مدتی تو شوک بودم نمیتونستم هضم کنم که آخه چرااا نه تولدم، نه مناسبتی، نه هیچی فقط برای خوش حال کردن من ؟! اصلا شماره کارتم رو از کجا آوردی؟!! :)) (از یکی دیگه از رفقای بلاگر گرفته بود که باز با اوشون صمیمی ترم)... حالم که جا اومد به خودم قول دادم این زنجیره رو ادامه میدم و دادم  و ان شاءالله خواهم داد :)) 

الان یک لیست درست کردم که یکی یکی باید خوش حالشون کنم ... منتهی باید پول دستم بیاد :دییی خلاصه میتونید از این کارا بکنید. قول بهتون میدم طرف مقابل خیلی حال میکنه :)) حالا شاید الان بگید خب 100تومن (حالا بیشتر یا کمتر)  به کدوم درد بزنی ... قرار نیست به دردی زده بشه (حالا شایدم دیدید به دردی زده شد) ... اصل حس خوبی هست که میگیری. اون کور سو امید، اینکه هنوزم هستند کسایی که تو خبر نداری اما به فکر خوش حال کردنت هستند. هنوزم دوست داشته میشی... هنوز زنده ای:)

 

با محبت کردن هیچ چیزی ازمون کم نمیشه بلکه چندین برابرش بهمون برمیگرده. تو این دوره خیلیا ممکن مشکلات اقتصادی داشته باشند. شاید نتونیم خیلی کمک مالی بکنیم. اما زبون که داریم ؟؟! حالا نمیتونیم درمان باشیم ولی التیام که میتونیم باشیم:) هم دلی و هم دردی بکنیم.

 

اینا دلخوشی هایی هستند که معجزه میکنند... ادم هایی که ضربه دیدن سخت شدن با این کار ذره ذره حالشون بهتر میشه ... فقط به زمان و محبت خالص نیاز دارند. محبتی که عمیق و قلبی باشه و ترحم به صفر رسیده باشه. 

فقط تو این بین باید حواسمون به نیت کارمون باشه :). ما اینکارو میکنیم چون خدا ازمون خواسته ... چون لبخند خدا برامون مهم ... چون هدفمون تقرب به خداست...

امام رضا (ع): هر که غمى از غمهاى دنیا را از دل مؤمنى برطرف سازد، خداوند غمى از غمهاى آخرت را از دلش بزداید


نویسنده وبلاگ حریم دل خانم جوینده آرامش لطف کردن به من و منو برای بار دوم به چالش لیست دلخوشی های کوچک دعوت کردند. 

چون من یکبار دیگه هم تو چالش دل خوشی های صد کلمه ای شرکت کردم. اینبار پست رو این شکلی نوشتم. امیدوارم خارج از چیزی نبوده باشه که مد نظرشون بود. 

  • خانم ۲۹۱۲
  • سه شنبه ۲ دی ۹۹

این من هستم

 

1.یک آدم ذاتاً درونگرا که تمایل به برونگرایی داره!

2.کسی که احساساتی و زود رنجه اما دیوار کت و کلفت منطق و بی توجهی دور خودش کشیده!

3.دختری که دوست داره اون آدم خوبه ای باشه که خدا وصفش میکنه!  (هرچند راه درازی در پیش، کم کاست میبینید ببخشید:دی)

4. خانوادم و دوستانم ارزشمند ترین دارایی هایی هست که دارم، و البته خداروشکر  

 


ممنونم از دو دوست عزیزی که منو دعوت کردند، ببخشید بابت تاخیر! فاطمه، صخره نورد

اطلاعات بیشتر و شرکت در این چالش در این لینک .

 

 

  • خانم ۲۹۱۲
  • پنجشنبه ۲۹ آبان ۹۹

دل‌خوشی‌های صد کلمه‌ای

به دلخوشی هام فکر میکردم. که چشمم افتاد به هدیه هایی که کادو شدن تا توی یک روز مخصوص بدم به صاحباشون هدیه هایی که باید روز تولدشون بهشون داده میشد اما کرونا نذاشت که بشه، از ذوق کردن آدم ها لذت میبرم. میدونم هدیه هایی که گرفتم رو دوست دارند(یعنی خیلی امید دارم). دلخوشی بعدی اومدن خواهرم به شهرمون و دیدن خواهر زادم پسری که هر وقت میبینمش دلم میخواد فشارش بدم و انقدر بوسش کنم تا تموم بشه.اَه :| واقعاً برام سوال چطور خدا این همه عشق رو به بچه ها داده که گاهی سر ریز هم میشن!؟ :))

حضور برادر زاده هام با همه شلوغی و شیطنتاشون :)) و البته شیرین زبونیاشون که اگر شبی بیاد و نیان خونمون، به قول مامان انگار چراغ خونمون کور شده. اصلاً همین که یاد خدا و اهل بیت  توی خونه ما هنوز هم جریان داره خودش یک دلخوشی خیلی بزرگه! رفتن من به دانشگاه!!! کار کردن کنار دوستام و گپ زدن باهاشون و خندیدنا ...

همین که خداروشکر سالمم و هنوزم توی جواب چه خبر؟ میتونم بگم سلامتی! 

اینکه هنوزم حلوا و کشمش (و هر چی از خانواده کشمش باشه) از مورد علاقه های منه و تقریباً همه اطرافیانم اینو میدونند برای خوش حال کردنم ممکن حلوا درست کنند یا کشمش بخرند و بهم بدن خودش دلخوشیه آقا :)

 

چالشی بود که از طرف رادیو بلاگی ها استارت خورد :) ممنون ازشون!

و خیلی ممنون از دعوت حوریا عزیز 

و منم بااحترام دعوت میکنم از همه دوستان،اما سه نفر رو مستقیم دعوت میکنم که کمتر دیدم توی چالشی شرکت بکنند :دی

کوثر متقی، صخره نورد، جناب هایتن


پ.ن: من هنوز چالش قرنطینه نگاری رو کامل  نکردم :))

پ.ن1: چالش اگه یک روز ... هم مونده متاسفانه :) درسته سرعتم پایین اما بالاخره بهشون عمل میکنم

پ.ن2: 17 ستاره روشن دارم. نخوندم تا سر فرصت و با حوصله بخونم! کم کم ... :)

پ.ن3: امروز روز جهانی لبخند بوده گویا، امیدوارم همیشه شاد باشید و روی لبتون خنده باشه (از ته دل)

 

  • خانم ۲۹۱۲
  • جمعه ۱۱ مهر ۹۹

قابِ دلخواهِ خانه‌ی من

یکی از تفریحات من عکس گرفتن از نقاط مختلف اتاقم هست! مثلا کنج سمت راست اتاقم که گلدونای قشنگم هستند و سمت چپش و دقیقاً رو به رو گلا، تختم!!!  دیوار کنار تخت، دیوار قاب عکسای دوستاشتنیمه  و کتابخونه کوچولویی که که بین همون عکس ها درست کردم.

آکواریم!! میزای کار، چراغ مطالعه و لپ تاپم ... نقاشی های خواهر زادم که زدم به یک گوشه دیگه اتاقم !!! من حتی رنگ دیواارای اتاقمم برام یک قاب دلخواه چون خودم رنگ زدم :)) از پنجره اتاقم نگم!! که چقدر از همون پنجره، از اسمون عکس گرفتم و چند سال پیش توی کانالی به نام "آسمان آبی" ذخیره کردم!... حتی وقتی شبا نور ماه میفته روی فرشای اتاق هم خودش یک قاب دلخواه برام!!! دیدم خب اینا که خیلی زیاده، بهتر برم از در بسته اتاقم عکس بگیرم و گرفتم. تا همین نیم ساعت پیش قرار بود این عکس رو بزارم براتون اماا حیفم اومد از فرشای اتاقم که کار دست عمه هام هست و طراحش بابام بود بگذرم ... این فرش نشونه زندگیه برام، من شده ساعتها به این قاب نگاه کردم !

 

خب تشکر ویژه از یسنا جان و منتظر اتفاقات خوب (حورا) عزیز بخاطر دعوتتون !

و همچنین اعضا بلاگردون که این چالش رو راه انداختن!

منم دعوت میکنم از هر کی پست من رو دید وهنوز شرکت نکرده بود و دوست داشت شرکت کنه. همتون خلاصه^_^

  • خانم ۲۹۱۲
  • جمعه ۳۱ مرداد ۹۹
برکه از برکت میاد، برکت از خیر و خیر از کوثر
و من به دنیا آمده ام تا عاشق بمیرم!

شروع وبلاگ نویسی من بر میگرده به ۱۳۹۳/۰۴/۲۲ در رسانه اهل قلم بیان، که با توجه به تغییر روحیات ترجیح دادم، در خانه ای نُو و از نُو بنویسم!