هنوز در مرحله لود شدن از خواب ظهر به ظهر بودم که گوشیم زنگ خورد. خواهرم بود. حدس زدم خواهر زاده ام پشت خط و همین طور هم شد.
+بله؟
-سلام
+سلام خاله، خوبی؟
-خوبم
+مامانت خوبه؟
-اونم خوبه... خاله دارم نقاشی جدید میکشم
+آفرین خاله ... چی میکشی؟
- کهکشان ...آدم فضایی ...عُطارُد (صدای خواهرم رو شنیدم که گفت عَطارُد) عَطارُد...خورشید... زحل...مشتری..
+آفرررین ... حتماً برام عکسشو بفرست. راستی نقاشی قبلیتم خیلی قشنگ بودااا
-خودم میدونم (همیشه دوست داشتم اعتماد بنفسم مثل خواهر زادم باشه :|)
+خوبه که میدونی :))
-خاله ...برام کتاب کهکشانی بگیر...که توش آدم فضایی و اینا داشته باشه
+باشه خاله ... اما قرار بود ماشین امبولانس کوچولو بگیرم -__-
-نه کتاب بگیر
+چشم ... میگیرم برات
-همین دیگه
+باشه خاله پس خدافظ
-کُدافظ
حالا شاید همه خاله ها برای خواهر زاده هاشون مامان دوم نباشند و نامادری خبیث باشند حتی :))) اما جمیعاً به جز اون استثناها؛ نمیدونم چه سریه که خاله ها بهتر جلوه میکنند تا عمه ها :)