برادر زاده: عمه چشماتو ببند
من: وااای یعنی چی میتونه باشه (چشمامو میبندم)
برادر زاده: چشماتو باز کن، تولدت مبااارک
من:*__* برای منه ؟!! چقد قشنگه
خانم برادر: من هیچی بهش نگفتم همش کار خودشه هااا
من: آفرررین خیلی قشنگه
برادر زاده: بازم چشماتو ببند، یکی دیگه هم هست
من: واای (چشمامو میبندم)
برادر زاده: حالا باز کن
من: ووی ننه خیلی قشنگه(حلزون) ^_^ مررسی
مامان: کار دستی های بچمو بزن به دیوارت
من: حتما
+همینجوری پیش بره کل دیوارای اتاقم پر نقاشی و کار دستی میشه ... کم کم باید بگم به مهد کوثر خوش آمدید :))