یه وقتایی توی زندگیم پیش میاد که دوست دارم کلا توی شلوغی باشم. به محض اینکه تنها میشم فقط دوست دارم گریه کنم. بله از تنهایی میترسم.

دوست دارم  کسی کنارم باشه. 

چرا از تنهایی میترسم ؟ چون به مسئله ای خوردم که سخته برام تنهایی حل کردنش. فقط دوست دارم فرار کنم. انقدر فرار کنم تا یکی بیاد بهم کمک بکنه.

 

یه دختر بچه کوچولو ضعیف که دوست داره یکی کمکش بکنه.

جالب اینه بودن کنار ادم ها فقط تسکین این درد، دقیقا همون فرار کردن.