فکر کنید یک روز همسایه یا دوست یا فامیل شما، شما رو با کارت دعوت یا تلفنی با خبر میکنه که بیاید خونه ما حرفها دارم براتون.
خب مسلما شما هم اگر کار نداشته باشید همون موقه یا شاید کمی بعد تر یا حتی شاید چند روز بعد تر برید و به دعوت کننده سری بزنید.
میرید خونه میزبان اما در بدو ورود میزبان دستشو میذاره روی دهن شما و میگه که تو حق نداری دررابطه با من و حرفای من و خونه من هیچ حرفی بزنی فقط گوش کن و برو... باید بدونید میزبان همیشه حرفای خیلی خوبی هم برای زدن داره.
اما حیف که خودش رو بیشتر تحویل میگیره تا مهمانِ ش
بگذریم
امروز برای سومین بار از پشت خط شنیدم که سرویس اینترنتون در حال اتمام قصد شارژ ندارید؟ میگم چرا به خدا من هم میخوام شارژ کنم:/(به خدا رو نگفتم به جاش گفتم اتفاقا) گفت پس من فلانی هستم از مخابرات فلان تماس میگیرم شماره کارت میفرستم. سرویس های جدید روببینید، انتخاب کنید تا شارژ کنم. گفتم والا تو این ۳،۴ روز شما اولین نفری نیستی که به من زنگ میزنید برای شارژ. من الان نمیدونم کدوم واقعیه کدوم سرکاری:/ میخنده و میگه باور کنید من واقعیم( تو دلم میگم قبلیه هم همینو گفت ... گفت من واقعیم به بقیه اعتماد نکنید اونا بازاریابن،ممکن پول بگیرن شارژ نکنند) میخندم و میگم باشه شما بفرستید من خبرشو میدم بهتون. میگه باشه اما برای اطمینان هم شماره مارو ببیند!! مشخصه مخابرات؛ داخلی هم خواستید چک کنید که مطمئن بشید واقعی هستم. میخندم میگم بله ببخشید که اینجوری گفتم ... گفت نه من بهت حق میدم... همین الان ۳ تا شماره به واتس آپ گوشی من پیام داده و طرح های جدید فرستاده:))) فک کنم اخرشم زنگ بزنم ۲۰۲۰ :)
با اینکه کتاب حماسه حسینی رو در حال خوندش هستم و بودم. کتاب جدیدی رو شروع کردم به خوندن که عالیه و روان فکر میکنم امشب تمومه فردا ان شاءالله وقت کنم دربارش مینویسم ... تک تک لحظاتش رو درک میکنم و حس خوبی میگیرم.