۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزانه نویسی» ثبت شده است

از مضرات کلاس آنلاین :)

من همون کسی هستم که 6 روز قبل از امتحان کتبی (حضوری) کلاس زبانم گفتم اصلا نمیرم امتحان بدم و این جمله رو تا یک رو قبل از امتحان مدام تکرار میکردم و فکرش رو هم نمیکردم که ساعت 6 صبح روز امتحان شروع کنم به خوندن تا برم امتحان بدم :|(وی از نوزادی دقیقه نودی بود) راستش را بخواهید خیلی فکر کردم دیدم ظلم است در حق عمر و پولی که گذاشتم. باید نتیجه بگیرم! اما به خودم قول دادم تا زمانی که قرار است کلاس ها انلاین برگزار شود. اسم از ثبت نام مجدد برای کلاس زبان را نیاورم. جالب اینجاست بقیه همکلاسی ها هم گفتن،  ما هم با این اوضاع ادامه نمیدیم. 

 

زمانی که دانشجو بودم هر چند الان هم هستم اما با این تفاوت که درسی برای پاس کردن ندارم. سر کلاس های درس که حضوری بود حداکثر 40% مطلب را متوجه میشدم  و حتی گاهی 0% :)) درحدی که میفهمیدم موضوع درس چی هست! و این جمله معروف من بود "خودم میخونم بابا ... چیزی نگفت که" انقدر اعتماد به نفس(سقف) داشتم. همین طور هم میشد و خودم میخوندم.اما شب امتحان جد و آبادم جلو چشمم میامد. مگه درس هایی که تمرین تحویلی داشتیم البته اگر در جریان باشید بیشتر درسای ما(فنی مهندسی)تمرین تحویلی دارند :دی اینا رو گفتم که بگم ببینید من سر کلاس حضوری چجوری بودم!! که با استاد های با ابهت چشم در چشم میشدم اما شاید یک کلمه از حرفهاشونم نمیفهمیدم الان که دیگه پشت سیستم هستم. هیچ وقت نباید ازم انتظار داشت که همه حواسم به درس باشه!:/ البته من به این موضوع افتخار نمیکنم. چون طعم فهمیدن کامل درس سر کلاس ها رو هم چشیدم و باعث افتخار اساتید گرامی شدم اما متاسفانه این موضوع برای من توی هر درس نهایت 2 جلسه اتفاق میافتاد بقیش رو یا خواب بودم یا حوصله گوش دادن نداشتم یا ضعف داشتم یا ... 

 

و یک بحث مهم دیگه ای که در مورد کلاس های انلاین وجود داره بحث امتحان دادن، به شخصه اگر در این دوره دانشجو و دانش آموز بودم که باید پشت سیستم، امتحان آنلاین میدادم. روش های نوینی از تقلب کردن ارائه میدادم :| دیگه توی همین دو جلسه امتحان آنلاین کلاس زبان میشد فهمید.(این چیز ها رو نمیگم بد اموزی داره((:). البته بذارید یک موضوع دیگه ای رو هم بهتون بگم من توی همین عمر 18 سال تحصیلی خودم هر بار تقلب کردم ...یعنی به ضرس قاطع هر بار تقلب کردم (چه بخوام برسونم یا بهم برسونند) ... یا اون امتحان به کلی حذف شده یا نمرش هیچ تاثیری توی نمره اصلی نداشته یا از اخر به همون اندازه تقلب من به بقیه نمره اضافه شده یا هر چی تقلب کردم غلط بوده و یا کلاً تقلبم لو رفته. خلاصه خیر ندیدم ازش :)) این برام  ثابت شده است، هر وقت تقلب کنم به جایی نمیرسه :|(از نعمتای خداوندی به منه :دی) یاده چندتا از خاطرات تقلب کردنامون افتادم بیشترین و سنگین ترین تقلبم همین پارسال، درس مدل سازی بیومکانیک بود. استادمون رو کارد بهش میزدی خونش در نمیامد :) دیگه اگر بخوام اینا رو توضیح بدم این پست فوق بد اموزی میشه.

 

دوست دارم هنوز هم بنویسم، درباره صبر! تعریفتون از صبر چیه ؟ به چه کسی میگید صبور؟ بنظرتون خودتون آدم صبوری هستید؟

 

 

  • خانم ۲۹۱۲
  • جمعه ۲۱ شهریور ۹۹

ذهن ما یک باغچه است/گل در آن باید کاشت

چی بهتر از اینکه صبح بعد از باز شدن چشمات، گلهای پژمرده دیروز رو ببینی که با گلهای جدید عوض شدن! علاقه من به گلهای طبیعی بکنار . اگر بیایم بحث زیبایی و لطافت گلها رو در نظر نگیریم چیز دیگه ای که یک گل رو ارزشمند میکنه کسانی هستند که اون رو به عنوان هدیه به تو میبخشند. این نشون میده روحیه آنها هم این لطافت و زیبایی رو درک کرده اون موقع هست  که ارزششون 100 ها برابر میشه ... گل اینجا فقط یک واسطه میشه برای نزدیک کردن و پیوند زدن قلبها... توی این روزهایی که اغلب همه درگیر دغدغه های زندگی هستند! گل میتونه یکی از دلخوشی های کوچیک بشمار بیاد. حالا فکر کن این گلهارو با دست خودش برات بچینه! با این تفکر که میدونه چقدر گل دوست داری:)

  • خانم ۲۹۱۲
  • دوشنبه ۱۷ شهریور ۹۹

حالا الان باخودتون نگید اینم خودشو کشت با پایان نامش :/

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • خانم ۲۹۱۲
  • جمعه ۱۰ مرداد ۹۹

شماره.31

این روزا به قدری اعصابم ضعیف هست! حس میکنم قوه طنزم از بین رفته :))

یه جوری میزنم تو پر بقیه که بیا و ببین :/ مثلاً طرف داره با بقیه شوخی میکنه ها ... من لوش میدم که دیگه به کارش ادامه نده :|

یک زمانی سر به سر بقیه میذاشتم .. دنبال کل کل  بودم اما الان صاف جواب آخر رو همون اول میگم همینقدر جدی و خشک و نچسب:/

همش تقصیر بقیست که من اینجوری شدم!!! -_-

  • خانم ۲۹۱۲
  • يكشنبه ۲۹ تیر ۹۹

قرنطینگاری؛ 09 عکاسیِ از بالا به پایین

چارلی و نورا ایده جالب و سرگرم کننده ای رو شروع کردند[البته من این دو دوست عزیز رو نمیشناسم] و زمانی متوجه شدم همچین برنامه ای هست که از پنل وب قبلیم رفتم وبلاگ فاطمه :) خوشم اومد و دوست داشتم منم شروع کنم. یکی دو هفته ای میشه که دنبال یک چیز زرد بودم -_- 

  • خانم ۲۹۱۲
  • دوشنبه ۲۳ تیر ۹۹
برکه از برکت میاد، برکت از خیر و خیر از کوثر
و من به دنیا آمده ام تا عاشق بمیرم!

شروع وبلاگ نویسی من بر میگرده به ۱۳۹۳/۰۴/۲۲ در رسانه اهل قلم بیان، که با توجه به تغییر روحیات ترجیح دادم، در خانه ای نُو و از نُو بنویسم!